هوای دلم که ابری می شود،
باران اشک که باریدن می گیرد،
باید رفت و پناهگاهی یافت،
و چه پناهگاهی بهتر از
سجاده ام ...
و چه پناه دهنده ای بهتر از او ...
سلام به همه. چه اونایی که هنوز لطف دارن و اینجا میان، و چه اونایی که دیگه امیدی به آپ شدن آسمان مهر ندارن، یا به هر دلیل دیگه ای اینجا نمیان.
میدونم دیره برای تبریک سال نو! ولی چه کنیم دیگه گرفتاریم :)
از خدا میخوام سال 91 از بهترین سال های عمرتون باشه و توش به خیلی چیزا که آرزوش رو دارید برسید.
برای تک تکتون دعا می کنم و کلی آرزوی قشنگ دارم براتون. شما هم برای ما دعا یادتون نره :)
راستی شاید این آخرین شب مجردیم باشه! ;)
تا بعد...
یا علی
نویسنده : ج .کلامی » ساعت 9:0 عصر روز پنج شنبه 91 فروردین 10
- تو زندگیم دوستای خوب زیاد دارم
سعی می کنم هر چند وقت یه بار یه برنامه ای بریزم باهاشون برم بیرون تا بیشتر ببینمشون
اینجوری این روابط که متاسفانه تو گذر زمان کمرنگ شده، حداقل رنگ نمی بازه و بیشتر پابرجا می مونه.
دوست خوب نعمته ، تو هم سعی کن هیچ وقت منو از دست ندی!
نویسنده : ج .کلامی » ساعت 8:22 عصر روز یکشنبه 90 آذر 27
صحبت رسیده بود به منطق! می گفت برای قبول کردن یه حرف باید به منطقش پی ببری.
می گفت الکی که نمیشه هر چیزی رو قبول کرد که آخه!
بهش گفتم آره راست میگی. هیچ چیز رو نمیشه بدون دلیل پذیرفت.
ولی ...
معلوم بود تا حالا عاشق نشده! آخه عشق که منطق حالیش نیست!
تمام منطق عشق، معشوقه. تنها دلیل عاشق معشوقشه ...
بگذریم. این چیزا که گفتن نمیخواد. نه؟
اینا رو گفتم که یه چیزی رو یاد آوری کرده باشم.
اگه عاشق خدا باشی، بندگی برات آسون میشه.
به همین سادگی :)
پ ن : فرا رسید ایام سوگواری سیدالشهدا امام حسین (ع) رو خدمت همه دوستان خوبم تسلیت عرض می کنم.
التماس دعا
نویسنده : ج .کلامی » ساعت 1:0 عصر روز شنبه 90 آذر 5
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
برهم چو میزد آن سر زلفین مشکبار
با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو
هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
آن کس که منع ما ز خرابات میکند
گو در حضور پیر من این ماجرا بگو
گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود
بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو
هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو
بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان
با این گدا حکایت آن پادشا بگو
جانها ز دام زلف چو بر خاک میفشاند
بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
جان پرور است قصه ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
حافظ گرت به مجلس او راه میدهند
می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو
نویسنده : ج .کلامی » ساعت 1:0 عصر روز دوشنبه 90 شهریور 28
دلم هوای بهشت کرده
هوای فکه،
هوای شرهانی، طلاییه،
هوای خاک آسمانی شلمچه،
هویزه، اروند
و چه سخت است مرغ چمن، اسیر در قفس باشد ...
* یاد اردوی جنوب پارسال افتادم دلم حسابی گرفت. دلم خیلی تنگ شده برا اونجا :(
* همین
نویسنده : ج .کلامی » ساعت 5:0 عصر روز شنبه 90 مرداد 29